آغاز امامت حضرت مهدی

آغاز امامت حضرت مهدی


آغاز امامت حضرت مهدى(علیه السلام):
 پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام)، با بیانات و احادیث مختلف به مساله امامتایشان اشاره کرده بودند و  اطلاعاتی را درباره نحوه تولد، زندگى و ویژگى هاى حکومت ایشان داده بودند.

مثلا در جایی ، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به على(علیه السلام) فرمودند:
«امامان پس از من دوازده نفرند که اولى آن ها تو هستى و آخر آن ها قائمى است که خداوند به دست او، شرق و غرب عالم را خواهد گشود»


و در حدیث دیگر فرموده اند:
«… نهمین نفر از امامان، قائم اهل بیت من و مهدى این امت است که در رفتار و گفتار و کردار، شبیه ترین مردم به من است. او پس از یک غیبت طولانى و حیرت و سرگردانى ظهور خواهد کرد و دین خدا را در سرتاسر عالم، حاکمیت خواهد بخشید. او با نصرت و تاییدهاى پى در پى خداوند متعال، زمین را پر از عدل و داد خواهد ساخت همان گونه که پیش از آن، از ظلم و ستم پر شده است»


در دوره خلفای عباسی به دلیل شرایط خفقان بارى که  ایجاد کرده بودند، حضرت مهدى(علیه السلام) پس از تولد، یک دوره زندگى نیمه مخفى را آغاز کردند.

در این دوره که تا شهادت امام عسکرى(علیه السلام)، ادامه داشت، تعداد بسیار اندکى از شیعیان،موفق به دیدار ایشان شدند.

پس از آن ، دوره امامت امام دوازدهم(علیه السلام) و مرحله مهم زندگى آن حضرت که به دوره غیبت معروف است، آغاز مى شود.

چه چیزی روشنگر مسئله امامت بود ؟

اقامه نماز بر پیکر مطهر امام عسکرى(علیه السلام) توسط حضرت مهدى(علیه السلام)، سبب آگاهی مردم شد

و بدین ترتیب  از انحراف هاى بعدى در مساله امامت جلوگیرى کرد.

و بدین علت مردم متوجه شدند که پس از امام عسکرى(علیه السلام)، فرزند ایشان عهده دار منصب امامت هستند.

بنابر این دسیسه ای که خلفاى عباسى، براى نابودى مکتب تشیع برنامه ریزى کرده بودند، برباد رفت و خنثی شد.

 

چرا که دست نشانده های حکومت عباسى پس از شهادت امام عسکرى(علیه السلام)، تلاش کردند  تا شخصی را از سوى خلیفه، مامور نماز خواندن بر جنازه آن حضرت کنند

و  با این کار، پایان دوره امامت را اعلام نموده و خلیفه غاصب عباسى را وارث امامت شیعه معرفى کننداما به خواست خداوند متعال چنین اتفاقی نیفتاد و نقشه های آنان نقش بر آب شد.

 

پس از  پایان یافتن نماز،  آن حضرت از دیدگان غایب شدند.

 

بدین ترتیب، دوره امامت حضرت مهدى(علیه السلام)آغاز شد.


آغاز امامت آن حضرت، به مشیّت الهى و برخى مصالح دیگر، با غیبت همراه بود که به «غیبت صغرا» مشهور است و تا سال ۳۲۹ هجرى قمرى به طول انجامید. پس از آن، مرحله جدیدى از غیبت که به دوره «غیبت کبرا» معروف است، آغاز شد که تاکنون نیز ادامه دارد. این دوران، سخت ترین دوره امتحان مردم است; زیرا ارتباط مستقیم با امام(علیه السلام)براى همگان میسر نیست و نایب خاصى نیز وجود ندارد تا مردم به وسیله او بتوانند از آن حضرت، کسب تکلیف و پاسخ پرسش هاى شان را دریافت کنند.


در توصیف این برهه از زمان، تعبیرهاى بسیارى در روایات وارد شده است که از وجود فتنه هاى بسیار خطرناک حکایت دارد. بشر در این دوره، به دلیل بى توجهى به ارزش هاى اصیل الهى و انسانى، با وجود برخوردارى از زندگى به ظاهر زیبا، آراسته و مدرن به زندگى نکبت بارى دچار مى شود. بدین معنا که هر چند شکم ها سیر و زندگى پر زرق و برق خواهد بود، ولى روح ها مضطرب، نگران و سرگشته است و از دست دادن هدف و فلسفه درست زندگى، یکایک افراد بشر را به یاس و ناامیدى کشنده اى دچار مى سازد.در فرهنگ اصیل اسلامى، براى پیش گیرى از دچار شدن به چنین وضعى، تحت عنوان «وظایف دوران غیبت»، رهنمودهاى بسیار مهمى از سوى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) وائمه اطهار(علیهم السلام) ارایه شده است. رعایت این موارد، سبب در امان ماندن از خطر انحراف است; زیرا پاى بند نبودن به احکام الهى و از دست دادن ثبات فکرى و اعتقادى صحیح، سبب آلودگى به فتنه هاى آخر الزمان خواهد شد.
امید است با انجام وظایف و تکالیف مربوط به دوره غیبت، بتوانیم در شمار منتظران واقعى آن حضرت باشیم و هنگام ظهور مهدى موعود(عج)، شایستگى هم گامى با آن سوار سبزپوش را به دست آوریم.


بقیه الله خیر الکم ان کنتم مومنین
ابوالادیان می گوید: من خدمت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام می کردم. نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم. در مرض موت، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم. سپس امام فرمود: پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی  شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود. ابوالادیان به امام عرض می کند: ای سید من، هرگاه این واقعه دردناک روی  دهد، امامت با کیست ؟ فرمود: هر که جواب نامه من را از تو طلب کند. ابوالادیان می گوید: دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما. امام فرمود: هرکه بر من نماز گزارد.

ابوالادیان می گوید: باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم. امام می گوید: هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست. ابوالادیان می گوید: مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری  بپرسم. رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم. وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود. داخل خانه امام، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری  را دیدم که نشسته، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند. من از این بابت بسیار تعجب کردم پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم. اما او جوابی نداد و هیچ سوالی نکرد. چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند. چون جعفر به نماز ایستاد، طفلی گندمگون و پیچیده موی، گشاده دندانی مانند پاره ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت: ای عمو پس بایست که من به نماز سزاوارترم. رنگ جعفر دگرگون شد. عقب ایستاد.

سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی  امام علی النقی علیه السلام دفن کرد. سپس رو به من آورد و فرمود: جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن. من جواب نامه را به آن کودک دادم. پس ‘ حاجزوشا ‘ از جعفر پرسید: این کودک که بود، جعفر گفت: به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام. در این موقع، عده ای  از شیعیان از شهر قم رسیدند، چون از وفات امام علیه السلام با خبر شدند، مردم به جعفر اشاره کردند. چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند: بگو که نامه هایی که داریم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است ؟ جعفر گفت: ببینید مردم از من علم غیب می خواهند ! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت: ای مردم قم با شما نامه هایی  است از فلان و فلان و همیانی( کیسه ای) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا.

شیعیانی که از قم آمده بودند گفتند: هر کس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم کن. جعفر کذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل کرد. معتمد گفت: بروید و در خانه امام حسن عسکری علیه السلام جستجو کنید و کودک را پیدا کنید. رفتند و از کودک اثری نیافتند. ناچار ‘ صیقل ‘ کنیز حضرت امام عسکری علیه السلام را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اینکه او حامله است. ولی هرچه بیشتر جستند کمتر یافتند. خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نیز در کنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد. درود خدای بزرگ بر او باد .سالهای اول زندگی حضرت مهدی(عج) به همین منوال گذشت تا اینکه به سال ۲۶۰ هجری در سن پنج سالگی پدر عزیزش را از دست داد. در پی این حادثه غم انگیز، امامت و رهبری شیعیان به آن حضرت انتقال یافت. حضرت در آن زمان از کمالات و دانشهای الهی همان را داشت که دیگر امامان داشتند و این مقام و منزلتی بود که خدای تعالی به حضرت عنایت فرمود..

حضرت مهدی(ع) به دور از دیده مردم می زیست و با افراد اندکی معاشرت داشت. جعفر، عموی آن حضرت با استفاده از این مسئله به دروغ خود را جانشین و وارث حضرت عسگری(ع) معرفی کرد و به همین علت است که او را کذاب لقب داده اند. ابوالادیان، از خادمان امام حسن عسگری(ع) در ان مورد می گود: صدای شیون از منزل امام حسن(ع) بلند بود و جعفر بن علی برادر آن حضرت را نیز دیدم که بر در خانه نشسته بود و شیعیان نیزاو را تسلیت وتبریک می گفتند(تسلیت برای رحلت برادر وتبریک برای جانشینی) با خود گفتم که اگر این شخص امام باشد امامت از بین می رود! زیرا من پیشتر او رامیشناختم، شراب می خورد و قمار می باخت و تنبور می نواخت.

در این حال عقید خادم بیرون آمد و به جعفر گفت: آقای من ! برادرت را کفن کردند برخیز و بر او نماز گزار. جعفر و شیعیان همراه وی داخل شدند. چون در خانه جای گرفتیم دیدیم که پیکر حضرت عسگری صلوات الله عله را کفن کرده برروی تابوتی نهاده اند. جعفر پیش ایستاد که بر برادر نماز گزارد. چون خواست که تکبر گوید ناگاه کودکی گندمگون پیچیده موی و گشاده دندان بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت:ای عمو! پس بایست که من سزاوارترم به نماز برپدرم جعفر که رنگ از چهره اش پریده بود عقب رفت و آن کودک پیش ایستاد و بر پدر نماز خواند خبر وجود فرزندی از امام حسن عسگری(ع) انتشار یافت و ماموران حکومتی به سعایت جعفر کذاب بر تفتیش و جستجوی خود شدت بخشیدند. در این راه آزار و اذیتهای فراوان برای خانواده حضرت عسگری(ع) فراهم آوردند. ولی تلاشهای آنان حاصلی در بر نداشت. جعفر کذاب نیز از ادعای خود طرفی نبست و تنها توانست میراث آن حضرت را به یغما برد.

در هر حال سلسه امامان دوازده گانه از هم نگسست و امامت الهی ادامه یافت. ولی پیگیری و تعقیب دشمن خطری بس جدی بودکه جان امام دوازدهم را تهدید می کردهمین امر وپار ه ای از عوامل دیگر ایجاب می کرد که آن حضرت در غیبت به سر برند و به دور از دیده مردم زندگی کنند. البته نهان زیستی مختص حضرت مهدی(عج) نیست بلکه در زندگی بسیاری از پیامبران و خود امامان هم پیشینه دیرینی داشته است. در قرآن مجید از پنهان زیستی پیامبرانی چون حضرت ابراهیم، حضرت موسی و حضرت عیسی یاد شده است. پیامبر اسلام و امامان(ع) مسئله غیبت آخرین حجت را به مردم خاطر نشان می کردند و هر گونه شک و تردید را در این مورد از دلهای آنان می زدودند

غیبت حضرت مهدی(عج)
غیبت امام دوازدهم دو مرحله دارد. یکی غیبت صغری( کوتاه مدت) و دیگری غیبت کبری( دراز مدت). غیبت صغری بنا به قول مشهور از سال ۲۶۰ هجری، ابتدای امامت حضرت مهدی(عج) آغاز شد و حدود ۶۹ سال به طول انجامید. برخی عالمان چون شیخ مفید و سید محسن امین عاملی آغاز غیبت صغری را از هنگام ولادت آن حضرت به شمار آورده اند، زیرا در آن سالها نیز حضرت به دور از نظرها می زیسته است. با این حساب دوره غیبت صغری ۷۴سال می شود.حضرت مهدی(عج) در دوره غیبت صغری چهار تن از شیعیان صالح خود را به عنوان سفیر معرفی کردند که هر یک پس از وفات دیگری به انجام این وظیفه بزرگ می پرداختند.

این چهار تن سوالات و مشکلات مردم را به آن حضرت عرضه می کردند و پاسخهای ایشان را به مردم می رساندند.نخستین واسطه امام و مردم، ابو عمر و عثمان بن سعد عمری بود که پیشتر از جانب امام هادی و امام حسن عسگری علیهما السلام نیز به مقام سفارت منصوب شده بود. پس از درگذشت عثمان بن سعد، فرزند وی، محمد بن عثمان به فرمان امام زمان(عج) منصب پدر را بر عهده گرفت. شیخ طوسی درباره این پدر و پسر آورده که نامه های صاحب الامر(عج) توسط عثمان بن سعید و پسرش ابو جعفر محمدبن عثمان به دست شیعیان و خاصان پدرش ابو محمد(ع) می رسید. این نامه ها حاوی امرو نهی و پاسخ به سوالات شیعیان بود. محمد بن عثمان در آخر جمادی الاول سال ۳۰۴ یا ۳۰۵ هجری از دنیا رفت. هنگامی که حال او در بستر بیماری رو به وخامت گذاشت جماعتی از شیعیان بر بالین وی گرد آمدند و به او گفتند: اگر حادثه ای برایتان پیش آید چه کسی به جای شما خواهد بود ؟ او در پاسخ گفت: این ابوالقاسم حسین بن روح بن ابوبحر نوبختی جانشین من است. او سفیر بین شما و صاحب الامر علیه السلام، وکیل او و مورد اطمینان و امین است.

به او رجوع کنید و در کارهای مهم به او اعتماد کنید. مرا امر شده بود که این را ابلاغ کنم و ابلاغ کردم. حسین بن روح نوبختی از زمره ده کارگزار محمد بن عثمان در بغداد بود و سالهای درازی را با او همکاری و معاشرت داشت. این کارگزاران با شیعیان در ارتباط بودند و به امور آنان سامان می دادند. وی در ماه شعبان سال ۳۲۶ هجری در گذشت. آخرین سفیر، ابوالحسن علی بن محمد سمری بود که به وصیت حسین بن روح نوبختی از جانب حضرت صاحب الامر(عج) به این منصب انتخاب شد. وی پس از گذشت سه سال در نیمه شعبان سال ۳۲۹ هجری چشم از جهان فروبست. مزار این چهار بزرگوار که به ‘ نواب اربعه’ مشهورند در شهر بغداد واقع شده است حساسترین فرازدوران غیبت صغری مرگ علی بن محمد سمری بود. زیرا همزمان با مرگ او دوران ارتباط مستقیم با امام زمان به انجام رسید و عصر غیبت کبری آغاز شد. شش روز پیش از آن که علی بن محمد سمری از دنیا برود نامه ای خطاب به او از ناحیه مقدسه صادر شد که در آن آمده بود: به احدی وصیت مکن که پس از مرگت جایگزین تو شود، چون که غیبت کبری آغاز شده و دیگر ظهوری در کار نیست مگر پس از اذن خدا عز وجل و آن پس از مدت دراز و سختی دلها و پر شدن زمین از ستم باشد.

به این ترتیب آفتاب طلعت آن حجت الهی به طوری کامل در پس پرده غیبت قرار گرفت و دوران ارتباط مستقیم با آن حضرت به پایان رسید.با وجود این، آن حضرت امام زمین و زمان است و حجت خدای. گرچه شخص ایشان از ما نهان است ولی حکمش بر ما عیان است. امیرالمومنین(ع) بر فراز منبر کوفه فرمود: اگر جسم حجت خدای از دیده مردم در حال هدایتشان پنهان شود دانش و آداروشن است که دانش و آداب امام عصر(عج) همان قرآن و سنت او و نیاکان پاک اوست و اهل ایمان تکلیف دارند تا روز قیامت به قرآن و سنت عمل کنند و لحظه ای از این کار باز نمانند.


منبع : پایگاه شیعه

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *