ماجرای پیوستن ابوالحتوف بن حرث انصاری و برادرش حارث به امام حسین علیه السلام که در لحظات پایانی به صف یاران امام حسین(ع) پیوستند و برای آخرت خود، سرسبزی را به ارمغان آوردند.او به همراه برادرش با عمر سعد برای جنگ با امام حسین علیه السلام به کربلا آمد .
اما زمانی که تنهایی آن حضرت را دیدند و ندای هل من ناصر امام و صدای گریه و شیون کودکان را شنیدند با خود گریه کردند.
و گفتند این حسین پسردختر پیامبر ماست درحالی که ما آرزوی شفاعت از جدش داریم .
چگونه با او که هیچ یار و یاوری ندارد بجنگیم ؟
در این لحظه خودشان را بر سر دوراهی دیدند و باید تصمیم میگرفتند.
لحظه ی سختی بود تا راه درست را انتخاب کنند.
نهایتا همراهی با امام را انتخاب کردند.
آن ها شمشیر کشیدند و پس از کشتن و مجروح کردن تعدادی از سپاه ابن سعد هر دو با هم به شهادت رسیدند.
بدون دیدگاه